معنی پاره پاره - فرهنگ فارسی معین. قوانین و مصوبات. نقل قول ها. مشاور تلفنی شغلی تحصیلی حقوقی ازدواج و خانواده کلیک کنید. پاره پاره. 0. 1 - از همه جا دریده ، قطعه قطعه ، تکه تکه . 2 - اندک اندک ، رفته رفته ، کم کم . انگلیسی ragged, dilapidated, scrappy, torn to pieces, fragmentary, fragmental, in pieces.
لغت نامه دهخدا. کاهپاره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) پاره کاه. قطعه ای از ساقه خشک و درهم شکسته گندم و تکه کاه : کهربا را بگوی تا نبرد. چه کند کاهپاره مسکین. سعدی. فرهنگ فارسی. پیشنهاد کاربران. پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید. +
پاره پاره کردن 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . آتش پاره
Translation of "پاره کردن" into English . tear, lacerate, pull are the top translations of "پاره کردن" into English. Sample translated sentence: بعد باز در اتاق بشتاب دوید هرچه دید پاره کرد یا شکست. ↔
Check 'پاره پاره کردن' translations into English. Look through examples of پاره پاره کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.
بپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی پاره پاره - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
بپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی پاره پاره کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
2023年8月27日 پاره. Iranian Persian. Tajik. пора. پاره • (pâre) (comparative پارهتَر (pâre-tar), superlative پارهتَرین (pâre-tarin)) torn, torn apart. لباس پاره ― lebâs-e pâre ― torn
Check 'پاره' translations into English. Look through examples of پاره translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.
معنی پاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آید. بر دوخته ز ششترئی پاره .
حقوق الطبع والنشر: شركة خنان ليمينغ لتكنولوجيا الصناعة الثقيلة المحدودة. رخصة أعمال