الخط الساخن الوطني: +8615538086571

معنی پاره پاره - فرهنگ فارسی معین

معنی پاره پاره - فرهنگ فارسی معین. قوانین و مصوبات. نقل قول ها. مشاور تلفنی شغلی تحصیلی حقوقی ازدواج و خانواده کلیک کنید. پاره پاره. 0. 1 - از همه جا دریده ، قطعه قطعه ، تکه تکه . 2 - اندک اندک ، رفته رفته ، کم کم . انگلیسی ragged, dilapidated, scrappy, torn to pieces, fragmentary, fragmental, in pieces.

کاه پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

لغت نامه دهخدا. کاهپاره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) پاره کاه. قطعه ای از ساقه خشک و درهم شکسته گندم و تکه کاه : کهربا را بگوی تا نبرد. چه کند کاهپاره مسکین. سعدی. فرهنگ فارسی. پیشنهاد کاربران. پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید. +

معنی پاره - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

پاره پاره کردن 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . آتش پاره

پاره کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Translation of "پاره کردن" into English . tear, lacerate, pull are the top translations of "پاره کردن" into English. Sample translated sentence: بعد باز در اتاق بشتاب دوید هرچه دید پاره کرد یا شکست. ↔

پاره پاره کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'پاره پاره کردن' translations into English. Look through examples of پاره پاره کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.

پاره پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

بپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی پاره پاره - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.

پاره پاره کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

بپرس. سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها. معنی پاره پاره کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.

پاره - Wiktionary, the free dictionary

2023年8月27日  پاره. Iranian Persian. Tajik. пора. پاره • (pâre) (comparative پاره‌تَر ‎ (pâre-tar), superlative پاره‌تَرین ‎ (pâre-tarin)) torn, torn apart. لباس پاره‎ ― lebâs-e pâre ― torn

پاره in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'پاره' translations into English. Look through examples of پاره translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.

معنی پاره - لغت‌نامه دهخدا - لام تا کام

معنی پاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آید. بر دوخته ز ششترئی پاره .

<< Previous:كم تكلفة مطحنة في زيمبابوي
>> Next:مطحنة الكرة لworldcrushers كربونات الكالسيوم

المزيد من الأجهزة


المزيد من الحالات




رقم الطلب
استشارة مجانية عبر الإنترنت
ترك رسالة على الانترنت

حقوق الطبع والنشر: شركة خنان ليمينغ لتكنولوجيا الصناعة الثقيلة المحدودة. رخصة أعمال